1 Shahrivar 91

کبیر کوه

سراغ روستاهایی که از محل اسکان ما دور بودند رفتیم، از یک راه کوهستانی به نزدیکی‌های کبیر کوه رسیدیم. با بیشتر مردم روستایی که صحبت کردیم از اینکه این کوه بزرگ که قله اون مثل یک دیوار جلوی ما مسیر زیادی رو نشون میداد، پر از گل‌ها و گیاهان دارویی هست می‌گفتند. قصد داشتیم تا برای استفاده از گیاهان دارویی منطقه فکری بکنیم. اول باید می‌دیدیم آیا این گیاهان بدرد بسته بندی می‌خورند یا نه!

ما بین صحبت‌هایی که بعد از رفتن به روستا‌ها، در محل اسکان داشتیم، گزارش کارهایی که در طول روز انجام می‌دادیم را به هم می‌گفتیم. حرف از زنبور عسل مطرح شد. پرورش زنبور عسل جزو مواردی بود که آقای حکیمی1 و بقیه دوستانی که قبلاً در مناطق روستایی کار کرده بودند، بهش اشاراتی داشتند. اونا میگفتند که پرورش زنبور عسل در بسیاری از مناطق به شکل‌های مختلفی جزو کسب و کار‌های روستایی محسوب می‌شه. یکی می‌گفت کندوداری، تولید عسل، کارگاه جداسازی عسل و تولید موم و پرورش زنبور برای افزایش بهره‌وری محصولات باغی جزو مواردیه که می‌شه روشون کار کرد.

ما هم که دیدم یکی از روستا‌ها تعداد تاکستان‌های زیادی داره و از طرفی کل منطقه به برکت کبیر کوه پوشش گیاهی خیلی خوبی داره، فکر کردیم می‌شه جوونایی که توانایی و انگیزه دارند و افراد مومن‌تری هستند رو تهییج کنیم تا این کار رونق بگیره. این کار هم به یک سرمایه اولیه نیاز داشت هم به آموزش.

دنبال یک نفر بودیم که تجربه داشته باشه. آقای گنجی توی روستای خربزان تجربه‌های پراکنده‌ای از چند تا کار مثل دامداری، گاوداری، باغداری و زنبورداری داشت و طبق گفته خودش آدم موفقی بود ولی اون موقعی که ما سراغش رفته بودیم چند تا از این کار‌ها رو تعطیل کرده بود و زمزمه این رو داشت تا برای تحصیل فرزندش بره به شهر.

بعداً از طریق بچه هایی که برای کارهای عمرانی به روستا‌ها می‌رفتند اسم آقای میرزایی رو شنیدیم. ظاهرا آدم خیلی خوب و موفقی بود. قرار شد تا چند نفر از ما برای صحبت کردن باهاش و جمع‌آوری اطلاعات مربوط به منطقه بریم سراغش. این بنده خدا به روستای تختان که یک روستای کم جمعیت بود برگشته بود تا زمینای پدریش رو آباد کنه. در این مدت سعی کرده بود تا چند تا از خانوار‌های دیگه رو که به دلیل نداشتن خونه و بنیه مالی قصد مهاجرت داشتند رو کمک کنه.

وقتی خواستیم بریم خونش دیدیم که تقریبا میانه‌های یک باغ میوه، یک خونه داشت. پشت خونه هم یک آغل برای نگهداشتن چند تا گاو ساخته بود. روستای تختان جزو روستاهای دور و کوهستانی بود که ارتفاع زیادی هم داشت. آقای میرزایی سَمتِ دامنه کوه، پائین خونه‌اش تعدادی زیادی درخت انگور کاشته بود. خودش و برادرش و بقیه خانوادش کنار هم توی این زمین زندگی می‌کردند. زندگی خوبی هم داشتند.
وقتی سر صحبت رو باز کردیم به‌گرمی باهامون برخورد کرد و از گذشته‌اش گفت؛ از اینکه چرا برگشته روستا، از اینکه دوست داره اونجا زندگی کنه، از اینکه برای رونق دادن به زندگیش چه کارهایی انجام داده. گفت از باغداری شروع کرده و توی این فاصله هم که باغش به ثمر برسه زنبورداری و دامداری می‌کرده. به این جا رسید که می‌گفت کار زنبورداریش این قدر جدی شد که برای یاد گرفتنش می‌رفته به دانشکده کشاورزی توی ایلام و از استادای دانشگاه سوالاتش رو می‌پرسیده، در این مدت هم، مدام با آدم‌هایی که اطلاعات فنی و علمی داشتند در ارتباط بوده. می‌گفت کار به جایی رسید که زنبورداری جزو کارای اصلیش می‌شه و سالیانه حدود ۴۰ میلیون تومان از زنبوراش در آمد داره و اینکه همه عسلای تولیدیش رو برای آدم‌های خاص که معمولاً میرن خارج می‌فرسته . چون زنبوراش از گیاهان دارویی کبیر کوه استفاده می‌کردند و همه بالاتفاق می‌دونستند که عسلهاش خاصیت دارویی داره. انصافا عسل‌های خوبی داشت و گرون، که به دست هر کسی نمی‌رسید!

با بچه‌ها صحبت کردیم که چی کار کنیم. قرار شد ببینیم اگر آقای میرزایی قبول می‌کنه تا چند نفر رو آموزش بده، ما سرمایه اولیه رو برای شروع کار زنبورداری برای چند تا از جوونای روستاهای دیگه فراهم کنیم. می‌خواستیم تا از جوونایی که توی گوراب‌پائین دیده بودیم استفاده کنیم تا پیش‌قراول شروع این کار بشند.

آقای میرزایی قبول کرد. حتی حاضر شد تا تا اونجایی که امکان داره امکانات سخت افزاری هم برای اون افراد فراهم کنه. مثلاً کندو و موم برای شروع کار رو فراهم کنه. خودش معتقد بود تا اگر توی منطقه افراد دیگه‌ای هم کار زنبورداری رو شروع کنند، میشه با استفاده از مقیاس کار بعضی شغل‌های دیگه رو هم برای افراد دیگه فراهم کرد. مثلاً اگر میزان تولید عسل منطقه زیاد می‌شد، حتماً بایستی یک نفر مسئول جابجایی کندو و زنبور می‌شد و عسل تولیدی رو هم به بازار می‌رسوند؛ یا می‌شد با احداث یک کارگاه تولید کندو و قاب موم و یک کارگاه سانتریفیوژ و یک کارگاه بسته بندی کار خودش رو هم توسعه بده. اینها همش به این موضوع بستگی داشت که تعداد کندوهای زنبور عسل منطقه زیاد بشه و اونا بخواهند تا با هم کار کنند، به اصطلاح بعضی‌ها یک خوشه تولیدی تشکیل بدند.

القصه، فرصت خیلی خوبی بود. رفتیم سراغ بچه‌های گوراب پائین؛ (چرا اونا رو انتخاب کردیم؟ جواب: از بین روستاهای منطقه بچه‌های گوراب پائین، کاری‌تر به نظر می‌رسیدند و از طرفی حس می‌کردیم که اونا می‌تونند خط شکن‌های توسعه و اشتغال زایی در منطقه باشند. درباره بقیه روستا‌ها، هر کدوم یک مشکل اساسی داشتند، یکی جو قالب روستا، ناامیدی و رضایت از حقوق کم کمیته امداد بود، یکی افراد میانسال و پیر مردها مانع خطر کردن جووناشون می‌شدند، یکی دیگه اصلاً خانوار‌های موجود توی روستا هم صدا نبودند هر کدوم ساز خودش رو می‌زد و ...) از بین اونا حدود ۸ نفر رو انتخاب کردیم و با آقای شکرالله بازیار که دهیار بود هماهنگ کردیم تا اون‌ها رو جمع کنه و مطمئن بشه که اون افراد پای کار هستند یا نه؟!

بالاخره اون افراد انتخاب شدند. کارهایی که ما باید در ادامه انجام می‌دادیم این بود که سعی کنیم تا هماهنگی‌های لازم برای آموزش دیدن این افراد رو هماهنگ کنیم، یه مقدار برای خرید چند تا کندو برای شروع، کمک مالی فراهم کنیم و در نهایت با حمایت معنوی توی این مدت سعی کنیم تا بر اثر مشکلات احتمالی و خطرهایی که از شکست‌های دیگران شنیده بودیم، سرد نشند و حتماً تا رسیدن به نتیجه ادامه بدند. (یه جورایی باید نقش انکوباتوری رو بازی می‌کردیم گرچه اول کار قرار بود ما فقط تسهیل‌گر باشیم ولی چون یکی از اولین کارهایی بود که توی اون منطقه داشت جدی می‌شد خواستیم که بیشتر دخالت داشته باشیم.)

بعد از اینکه از منطقه زرین آباد برگشتیم به صورت تلفنی مدام بچه‌های تیم جهادی با آقای میرزایی و آقای بازیار تماس می‌گرفتند و از برگزاری جلسه‌های آموزشی مطمئن می‌شدند. قرار بود تا اون ۸ نفر در تاریخ‌های خاصی بروند به مزرعه آقای میرزائی و آموزش ببینند.
این اتفاق افتاد، گرچه توی بازخوردهامون دیدیم که آموزش کافی نبوده ولی برای شروع خوب بود. توی این فاصله با یک قرارداد سعی کردیم تا کندو‌های عسل مورد نیاز رو تهیه کنیم و به دست اون افراد برسونیم.

این کارها انجام شد و حالا مدتیه که منتظریم که ببینیم نتیجه کار یک خاطره خوب می‌شه!!! ان شاء الله


  1. اون زمان آقای حکیمی سرگروه پروژه‌های کار آفرینی در مناطق محرومی بود که شورای هماهنگی حرکتهای جهادی به همراه گروه‌های جهادی مختلف پروژه انجام می‌داد.